محل تبلیغات شما

او بارها و بارها در جبهه‌های مختلف حضور داشت.با مسئولیت‌های فرماندهی گروهان و گردان و با شایستگی‌ای که از خود نشان داده بود، فرماندهی تیپ الهادی لشگر17علی بن ابیطالب به او واگذار شد، او توانست این تیپ را تشکیل و سازماندهی کند.

 

محمد سراجی وطن ( همرزم شهید ) در توصیف شهید  قامت بیات  می گوید:

 

من در سال 1360 به همراه یک گروه جوان صد یا صدو پنج نفری عازم جزیره مینو شدیم و مسئول ما قامت بیات بود. گروه ایشان عده ای جوان بودند که در طی جنگ اغلب شهید شدند. افرادی مثل محسن جزیمق، سید اسماعیل ، حافظ سوری، حمی گوزلیان، بهمن نوری، فیاض اسدی، سنمار و غیره. قامت بیات به عنوان فرمانده فردی صمیمی و آگاه بود. وقتی دشمن پاتک می زد خیلی سریع و به موقع بچه ها را آماده می کرد و هرگز سریع تصمیم نمی گرفت و همواره فردی صبور و خونسرد بود.

 

شهید قامت بیات با افرادی مثل حاج میرزا علی رستم خانی , ابوالفضل پاکداد , حمید احدی , محمد ناصر اشتری ,  مهدی پیر محمدی  , مسعود صدر محمدی ( که همگی شهید شده اند) دوست بود هر گاه اینها در مکانی جمع می شدند کشتی می گرفتند به طوری که افراد تحت فرماندهی آنها تعجب می کردند زمانی بیات به محسن جزیمق گفته بود : تو به من کاراته یاد بده و من به تو مسائل عقیدتی.

 شهید قامت بیات در بسیاری از عملیات ها مانند طریق القدس فتح المبین و . فرماندهی نیروها را به عهده داشت.

 

خاطرات شهید قامت بیات از زبان دیگران :

  • مجید نظری :

ایشان در اوایل جنگ در محور دارخوئین و در روستای سلمانیه فرماندة نیروهای اعزامی از زنجان بودند و در آن روزها آب مصرفی خود را به وسیلة گالن‌های بیست‌ لیتری از رود کارون می‌آوردیم و چند نفری برای آوردن به لب کارون می‌رفتیم تا گالون‌ها را پر کنیم و به سنگرها بیاوریم. شهید بیات از آنجا که فردی مخلص بودند، خود را از دیگران جدا و بالا نمی دانستند و با عمل خویش دیگران را به کار دعوت می‌کردند، ابتدا خود برای آوردن آب پیشقدم می‌شدند و چند گالن برداشته و سپس به دیگران می‌‌فرمودند بچه‌ها بیایند برویم آب بیاوریم.

 

  • علی‌ محمد پیرمحمدی :

زمانی که امام راحل بنی‌صدر خائن را عزل فرمودند، این امر موجب شد کلیة نیروهای شرکت کننده در عملیات که بنده هم جزو آنها بودم، به انرژی اتمی دعوت شوم. شب حدود ساعت 9 بود، مراسم نوحه‌خوانی و عزاداری برگزار شد. پس از نوحه‌خوانی و عزاداری، شهید قامت بیات فرمودند که هر کس مشکل خانوادگی دارد، می‌تواند در پشت خط انجام وظیفه کند و ضرورتی ندارد که در عملیات شرکت کند، اما کسی حاضر به خدمت در پشت خط نشد.

دستور دادند یک کارتن خالی بیاورند، هر کس وصیتی دارد، بنویسد و به داخل کارتن بیاندازد. کلیة برادران حاضر در عملیات در رود کارون غسل شهادت نمودن و سپس گفتند هر کس به خط امام و به خط اهل بیت عصمت و طهارت معتقد است، می‌بایست موازین شرعی را رعایت کند، از جمله با اسرا و مجروحان دشمن بدرفتاری نکنید و تا زمانی که دستور تیراندازی صادر نشده، هیچ برادری حق تیراندازی ندارد. ساعت 4 صبح 21/3/60 عملیات با رمز خمینی روح خدا فرمانده کل قوا» بدون تیراندازی شروع شد و پس از فتح اولین خاکریز، صدای الله اکبر نیروهای اسلام در دل دشمن آنچنان وحشتی انداخته بود که در همان ساعات اولیه 950 نفر از نیروهای دشمن به اسارت نیروهای رزمنده در آمدند.

 

  • ناصر میانچی :

از ابتدای ورود به سپاه در سال 60 با چهرة گرم و صمیمی شهید قامت بیات آشنا شدم و از همان زمان برخوردهای آن شهید بزرگوار برایمان خاطره‌ای جالب بود. ایشان در مواجهه با عوامل ضد انقلاب و فساد بسیار قاطع، با شهامت و شجاع بودند، در حالی که با دوستان بسیار متواضع و صمیمی بودند.

یکی از خاطراتی که با آن شهید در برخورد اول داشتم، در هنگام اعزام نیرو به جبهه بود. بعد از عملیات فتح المبین قرار بود حدود 20 الی 30 نفر از برادران عضو رسمی به جبهه اعزام شوند، معمولاً در همة اعزام‌های آن زمان شور و حال عجیبی در سپاه حاکم بود. غالباً‌ بچه‌ها اصرار داشتند در حالی که مسئولین سعی می‌کردند با نوبت‌بندی و غیره، امور جاری سپاه هم انجام شود. بعد از عملیات موفق فتح المبین شور و حال اعزام به جبهه قابل وصف نبود. لیست اعزام در دست شهید قامت بیات بود. همه اصرار داشتند که اسم‌شان وارد لیست اعزام شود و شهید قامت نیز سعی در متقاعد کردن تک تک بچه‌ها داشت، ولی کسی به این صحبت‌ها راضی نمی‌شود. بالاخره کار به گریه و زاری کشیده و عده‌ای از بچه‌ها قهر کردند که شما چرا پارتی بازی می‌کنید و غیره . . . شهید بیات با خنده و مزاح با قول مساعد همه را قانع می‌کرد. بعضی از بچه‌ها در اعزام بعدی که قرار بود به جبهه بروند، به شهید قامت اعتراض می‌کردند که خودتان چرا می‌روید، بمانید و کارهای سپاه را انجام دهید و غیره. شهید قامت فقط سکوت می‌کرد و تبسم معنی‌داری بر لب می‌نشاند . این لبخند ایشان هنوز در ذهنم است. قبل از عملیات خدمت یکی از شخصیت‌ها برای بازدید و دیدار بچه‌ها به منطقه رفته بویدم. آنجا اصرار کردیم که ما هم بمانیم و بعد از عملیات برمی‌گردیم، ایشان باز هم لبخند معنی‌دار زدند و سکوت نمودند. بعد از عملیات که به زیارت پیکر پاک آن عزیز پرواز کرده رفته بودم، همان لبخند معنی‌دار را بر لبان ایشان احساس کردم و آنجا بود که معنی تبسم‌های معنی‌دار ایشان را فهمیدم.

 

  • مجید ارجمند :

شهید بزرگوار قامت بیات با توجه به خصوصیات عالی و برجستة اخلاقی‌اش از چنان جذابیتی بین نیروهای رزمنده برخوردار بودند که نیروها در سخت‌ترین مراحل عملیاتی و آموزشی احساس خستگی نمی‌کردند، چرا که شهید خود پیشقدم در کارها بود. شهید بیات با آن خلوص نیت و معنویت خاص و مدیریت عالی که در وجود ایشان خداوند به ودیعه گذاشته بود، یکی از عوامل مهم از بین رفتن توطئه‌های منافقین کور دل بودند. اولین ماموریت اینجانب جهت حضور در جبهة حق علیه باطل با فرماندهی شهید قامت بیات بود که در جزیرة مینو و به صورت پدافندی استقرار یافتیم و با تمام شایستگی و لیاقتی که ایشان از خود به نمایش گذاشتند توانستیم این ماموریت خطیر پدافندی را به همت ایشان و رزمندگان دلیر به نحو احسن به انجام برسانیم.

از ویژگی‌های بارزی که همواره در ایشان مشاهده می‌کردم، این بود که همواره و در همه حال در کنار نیروهای خوش بود و سعی و تلاش ایشان حل مشکلات بچه‌های رزمنده و بسیجی بود. ایشان از نظر نظم انضباط یک الگو و نمونه برای همرزمان خود بود و از نظر شجاعت، ایثار، گذشت و فداکاری در میادین جنگ بر علیه کفار یک اسوه به شمار می‌رفتند. چنانچه در ماموریت پدافندی جزیرة مینو چندین بار برای شناسایی دشمن با بلم به آن سوی اروندرود رفتند، ولی هیچ گاه حتی ترس و واهمه در دل این شیرمرد کارزار وجود نداشت.

زندگی نامه ی شهید

خاطره خواب پدر از شهادت فرزند

خاطراتی چند از زبان شهید

شهید ,بیات ,قامت ,ایشان ,عملیات ,نیروهای ,قامت بیات ,شهید قامت ,از عملیات ,و به ,که در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها